درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (مانسل بوسه های خیابانی هستیم) و آدرس 2000x.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 26801
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

(مانسل بوسه های خیابانی هستیم)
مرادوست بدار اندکی اما طولانی.........
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : بهزاد       

مانسل بوسه های خیابانی هستیم !

نسل خوابیدن اس ام اسى !

نسل درددل باغریبه های مجازی !

نسل غیرت روی خواهر،روشنفکری روی دختر همسایه !

نسل کادوهای یواشکی ! !

نسل شارژ های اینترنتی !

نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی !

نسل دفاع ازفاحشه ها !

نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس !

نسل سوخته ، نسل من وتو !

یادمان باشد،هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم !

بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم ، یادش بخیر!‏ دنیای ما هم همین طور بود مثل جهنم 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : بهزاد       

امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت







در اضطراب کهنه ی غم ها، دلم گرفت






انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد







در التهابِ خیسِ ورق ها، دلم گرفت






از خواندن تمام خبرها تنم بسوخت







از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت






در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو







در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت






متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی







از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت






یک ردِ پا که سهمِ من از بی نشانی است







از ردِ خون که مانده به هر جا، دلم گرفت






اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ




اقرار میکنم، درآمدم از پا دلم گرفت
 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : بهزاد       

معلم پای تخته داد میزد



صورتش از خشم گلگون بود



و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان



ولی آخر كلاسی ها



لواشك بین خود تقسیم می كردند



و آن یكی در گوشه ای دیگر جوانان را



ورق می زد



با خطی خوانا بر روی تخته ای كز ظلمتی تاریك



غمگین بود



تساوی را چنین نوشت : یك با یك برابر است



از میان جمع شاگردان یكی بر خاست



همیشه یك نفر باید بپا خیزد …



به آرامی سخن سر داد:



تساوی اشتباهی ، فاحش و محض است



نگاه بچه ها نا گه به یك سو خیره شد و



معلم مات بر جا ماند



و او پرسید : اگر یك فرد انسان واحد یك بود



آیا باز یك با یك برابر بود؟



سكوت مدهوشی بود و سؤالی سخت



معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود



و او با پوزخندی گفت :



اگر یك فرد انسان واحد یك بود



آنكه زر و زور به دامن داشت بالا بود



و آنكه قلبی پاك و دستی فاقد از زر داشت پایین بود



اگر یك فرد انسان واحد یك بود



آنكه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود



وان سیه چهره كه می نالید پایین بود



اگر یك فرد انسان واحد یك بود



این تساوی زیر و رو می شد



حال می پرسیم یك اگر با یك برابر یود



نان و مال مفتخوران از كجا آماده می گردید



یا چه كس دیوار چین ها را بنا می كرد؟



یك اگر با یك برابر بود



پس آن كه پشتش زیر بار فقر خم می شد



یا كه زیر ضربت شلاق له می شد



معلم ناله آسا گفت:



بچه ها در جزوه خویش بنویسید:



كه یك با یك برابر نیست…


 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : بهزاد       

به آغوش تو محتـاجم



برای حــس آرامــش



برای زندگی با تـو



پرازشوقم پرازخواهش



به دستای تو محتاجم



برای لـمس خوشـبختی



واسه تسکین قلبی که



براش عادت شده سختی



به چشمای تو محتاجم



واسه تعبیر این رویا



که بازم میشه عاشق شد



تواین بی رحمــی دنیا



به لبخـــندتو محتاجم



که تنها دلخوشیم باشه



بذاردنـیای بـی روحـم



به لبخندتــوزیبا شـه



به تو محتاجمـو بایـد



پـناه هـق هـقم بـاشی



همـیـشه آرزوم بـوده



که روزی عاشـقم باشی..
 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : بهزاد       

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت



دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ،



رو قلبت هدیه داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی



حس کنی که هنوز هم دوسش داری





چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی



که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده





چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما



وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی





چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما



مجبور بشی بخندی تا نفهمه که



هنوز هم دوسش داری





چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی



و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب



 

بگی
 


 

 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:52 ::  نويسنده : بهزاد       
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : بهزاد       
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:47 ::  نويسنده : بهزاد       

طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.

جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…



رییس دانشگاه

1)مردی فرهیخته و خوشتیپ

2)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم



یک وعده غذای سلف

1)بیفستراگانوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک

2)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز



کارت دانشجویی

1)کارت شناسایی و هویت دانشجو

2)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است



خوابگاه

1)محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط

2)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش



شب امتحان

1)شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است

2)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند



جزوه خوش خط دخترها

1)بمیرم از هیچ دختری جزوه نمیگیرم، من عادت دارم فقط جزوه خودمو بخونم

2)طلای کاغذی



تقلب

1)یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان

2)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان



مشروط شدن

1)عمراٌ، من تو دبیرستان معدل کمتر از ۱۸ نداشتم

2)نمک تحصیل در دانشگاه



وام دانشجویی

1)کمک هزینه برای دانشجو

2)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته



ازدواج دانشجویی

1)حرفش رو نزن من قصد ادامه تحصیل دارم

2)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟



حراست

1)ارگانی برای حفاظت از دانشجو از گزند خطرات

2) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان



دانشجو

1)فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است

2)ها ایی دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟!!!!
 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : بهزاد       

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :

پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:42 ::  نويسنده : بهزاد       


عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

عروس لوس: بع..........له!

عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...

عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم
نظر یادتون نره!!!
 



   
 
   
M3-5